کد خبر : 58313
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۸

نبوغ و هُشیاری قاضی در داوری کردن

نبوغ و هُشیاری قاضی در داوری کردن
نبوغ و هُشیاری قاضی در داوری کردن

دهدشت نیوز

نبوغ و هُشیاری قاضی در داوری کردن👆

روزگاری در بیابان یک عرب
راه خود می رفت با ناز و طَرَب

هم عنان با وی در آن وادی و دشت
مردی از مردانِ پارسی می گذشت

آن عرب ناگه گریبانش گرفت
آنچنان که شحنَه ای شد در شگفت

گفت آن روزی که مسجد بوده ای
روزِ روشن کفشِ من دزدیده ای

گفتگو چون بینشان بالا گرفت
بر سرِ آن کفش و آن کالا گرفت

شحنه آمد هر دو تا را خِفت کرد
دستشان با دستبندَش چِفت کرد

ابتدا داروغه ی نیکو نهاد
در سخن شد هر یکی را پند داد

چون که دید اندرز و پَندَش بی ثمر
پیش قاضی برد آن دو را به شهر

گفت قاضی، ای عرب برگو سخن
زان چه پیش آمد در این دشت و دمن

گفت این پارسی که بینی در کنار
چون به مسجد رفته بودم بیقرار

در میانِ کفش های بی شمار
کفشِ من دزدیده است آن نابکار

پیش قاضی تا چنین گفت آن عرب
خنده کرد آن قاضی و گفتا عجب

چون که اعرابی نزد یک حرفِ راست
قاضی از آن شحنه و داروغه خواست

دستشان از حلقه بیرون آورَد
هر دو را از محکمه بیرون بَرَد

چون قضاوت را چنین فرجام کرد
ختمِ آن محکمه را اعلام کرد

حاضران از حکم او اندر شگفت
هر یکی انگشت را دندان گرفت

جملگی گفتند ای قاضی چرا
کرده ای آزاد مردِ دزد را ؟

بدعتی در داوری اورده ای
این چه حکمی بود صادر کرده ای؟

گفت قاضی لاجرم با آن حضار
جمله می دانیم در این گیر و دار

از عرب ها گفت یک فردِ فهیم
یک به یک بی کفش بودند از قدیم

نیز گفتا پارسی های اصیل
یا همان ایرانیانِ بی بدیل

چون که بیزارند از دلواپسی
راهِ مسجد را نمی داند کسی

پس عرب را واقعا کفشی نبود
تا بگوید پارس آن را در ربود

زین جهت این گونه دادم دادِشان
شحنه را گفتم کند آزادِشان

جبار چراغک
۱۴۰۳/۶/۱۲

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

http://dehdashtnews.ir/?p=26405